جدول جو
جدول جو

معنی حزام مروزی - جستجوی لغت در جدول جو

حزام مروزی
(حَزْزا)
ابن احمد بن علی بن حسین حزام مروزی. مکنی به ابواحمد و نامش محمد است و حزام نسبت اوست و در اسفیجاب پس از سال سیصد و پنجاه درگذشت. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که با مال حرام امرار معاش می کند و رزق وروزی خود را از راه ناروا به دست می آورد، کنایه از فقیر، نیازمند
فرهنگ فارسی عمید
(کِ مِ مَرْ وَ)
ابوالفضل محمد بن محمد السلمی. یکی از دانشمندان درجۀ اول و قاضی بخارا. حمیدی فرمانفرمای خراسان وی را به وزارت برگزید و او بسال 332 هجری قمری مقتول شد. وی تألیفات و شاگردان بسیار داشت. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(مِ ضِ مَرْ وَ)
صولی در الاوراق گوید: و مات المروزی المعروف به حامض رأسه (؟) لاثنی عشره لیله خلت من شهر رمضان، و قد سمع الناس منه حدیثاً کثیراً. (اخبارالراضی ص 213)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
آنکه رزق مقسومش ضایع و تباه گردد. تنگ روزی:
می ده که من حرام روزی
خونابه خورم کدام روزی.
نظامی (الحاقی).
، آنکه از حرام اعاشه کند. آنکه از حرام هزینه کند
لغت نامه دهخدا